همه چی

tntbax2


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:23 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:20 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:19 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:19 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:18 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:17 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:16 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:15 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:14 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:13 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:12 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:11 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:10 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:7 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:4 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:4 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:2 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:2 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:1 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:0 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:59 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:58 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:57 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:56 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:55 توسط sepehr| |


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:54 توسط sepehr| |

ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 13:0 توسط sepehr| |

ادامه ی مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:59 توسط sepehr| |

ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:58 توسط sepehr| |

ادامه ی مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:57 توسط sepehr| |

ادامه ی مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:55 توسط sepehr| |

ادامه ی مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:53 توسط sepehr| |

۱) آرامش
حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سروصورت دیده نشد. میزان تاثر واندوه بطور خود بخود بالا رفته بود.


۲) وقار

صفوف منظم برای آب و غذا. بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن.
 


۳) توانمندی

بعنوان نمونه معماری باورنکردنی بطوریکه ساختمانها به طرفین پیچ و تابمیخوردند ولی فرو نمی ریختند.



۴) رحم و شفقت

مردم فقط اقلام مورد نیاز روزانه خود را تهیه کردند و این باعث شد همه بتوانندمقداری آذوقه تهیه کنند.
 


۵) نظم

غارتگری دیده نشد. زورگویی یا ازدست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود.


۶) ایثار

پنجاه نفر از کارگران نیروگاه های اتمی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامهدهند.
 


۷) مهربانی

رستورانها قیمتها را کاهش دادند. یک خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند.دستگیری فراوان از افراد ناتوان.


۸) آموزش

از بچه تا پیر همه دقیقا میدانستند باید چکار کنند و دقیقا همان کار را کردند.
 


۹) وسایل ارتباط جمعی

در انتشار اخبار بسیار خوددار بودند. از گزارشات مغرضانه خبری نبود. فقطگزارشات آرامبخش.
 


۱۰) وجدان

هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و بهآرامی فروشگاه را ترک کردند

نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:48 توسط sepehr| |

کشتی باری دی گراتیا در مسیر خود از نیویورک به جبل اطارق با کشتی دو دکله عجیبی مواجه شد که مسیر آن ثابت نبود مثل آن بود که ناخدایی مست کشتی را هدایت می کرد وقتی باد می وزید کشتی به هر سو منحرف می شد.
ناخدای دی گراتیا هیچکس را بر عرشه آن کشتی ندید چند علامت فرستاد اما پاسخی نشنید.
کشتی نزدیکتر شد. قایقی به آب انداخته شد ناخدا و معاون دوم بطرف کشتی عجیب پارو کشیدند. نزدیکتر شدند. نام کشتی بر بدنه آن خوانده می شد ماری لست ناخدا و همراهان به عرشه ان پا نهادند. ساعت سه بعد از ظهر 5 دسامبر 1872 بود.
آنچه در آنجا یافتند آغاز معماریی شد که اکنون بیش از یک قرن از آغاز آن می گذرد. انها هیچکس را ندیدند کشتی را جستجو کردند اما خالی بود. ماری سلست بر آتلانتیک پهناور به تنهایی شناور بود.
کشتی در وضعیتی مطلوب بود بادبانها و عرشه و بدنه همه سالم بودند. محموله آن بشکه های الکل دست نخورده در سر جای خود قرار دات مقدرای زیادی مواد غذایی و آب در کشتی قرار داشت.
در خوابگاه ملوانان لباسها خشک و منظم بر روی هم چیده شده بود. چند تیغ صورت تراشی زنگ نزده بر میزی قرار داشت و باقیمانده غذایی بر روی آتشی که خاموش شده بود گذاشته بودند. مقداری پوره و یک تخم مرغ عسلی شکسته بر سر میز بود. کنار بشقاب دیگر یک شیشه سر باز شربت سینه بود که چوب پنبه آن را در کنارش گذاشته بودند.
طرف دیگر چرخ خیاطی کوچکی قرار داشت و لباس بچه گانه ای زیر آن بود همان دو و بر قوطی روغن انگشتانه و خرده پارچه ریخته شده بود و در روی دیوار مجموعه ای کتاب در کتابخانه ای بود خلاصه مثل آن بود که تمام سرنشینان کشتی بی مقدمه و ناگهانی تصمیم به ترک کشتی گرفته بودند از زمان واقعه مدت زیادی نمی گذشت زیرا غذا فاسد نشده و اشیا فلزی زنگ نزده بود.
اتاق معاون هم دست نخورده بود بر روی میز کاغذی قرار داشت که بر روی آن محاسباتی نیمه تمام شده بود سکه های طلا جواهرات و پول در گاو صندق کشتی سر جایش بود فقط زمان سنج ناپدید شده بود.
ناخدای دیگراتیا احتمال وقوع شورش را مطرح کرد اما چرا تمام خدمه کشتی فرار کرده بودند وقایق نجات سر جای خود قرار داشت؟
آنها می بایست یا سوار کشتی دیگری شده باشند و یا از عرشه به دریا پریده باشند.
ناخدا و معاون دی گراتیا سر نخی پیدا کردند. در یکی از کابینتها شبیه خودن دیده می شد اگر چه بعدها در اینباره ترید پیدا شد. از اینکه لکه بر عرشه جایی که بنطر می آمد با تبر شکسته شده باشد خیز به چشم می خورد. تکه ای چوب به طول 6 فوت و عرض یک اینچ از عرشه بریده شده بود. معلوم نبود که این کا ر برای چه صورت گرفته.
وقتی دفتر ثبت وقایع بررسی شد معلوم گردید آخرین بار دو روز قبل مطلبی در آن نوشته شده است: حدود 400 مایلی محلی که کشتی پیدا شده بود. اگر کشتی بعد از نوشتن این مطلب بلافاصله گم شده بود می بایست روزها بدون ناخدا و خدمه در دریا سرگردان مانده باشد. اما بنظر نمی رسید که چنین باشد. بادبانها ماری سلست بر افراشته شده بود. کشتی درست در مسیر وزش باد پیش می رفت دی گراتیا هم و همان مسیر در پشت آن در حرکت بود.اما دی گراتیا در طول این مسیر 400 مایلی توسط ناخدایی هدایت شده بود.
بنظر ناممکن می آمد ماری سلست خودبخود این مسیر را پیموده باشد. کسی کشتی را هدایت کرده بود اما چه کسی؟
تحقیقات اداره دریاداری جبل الطارق چیزی را معلوم نکرد. معلوم شد ماری سلست از نیویورک با 206 تن الکل حرکت کرده بود. هم چنین به غیر از زمان سنج زاویه یاب و اسناد مربوط به کالای موجود در کشتی نیز ناپدید شده بود.
اثری از ناخدا و همسر و دو دختر کوچکش و دو نفر خدمه کشتی نیز هیچگاه پیدا نشد.
توضیحی که بعدها مقامات انگلیسی و آمریکایی ارائه دادند چنین بود: ملوانان خود را با الکل مست کرده اند بعد ناخدا و خانواده اش را به قتل رسانده و فرار کرده اند. اگر چه توضیح قانع کننده نبود زیرا هیچ اثری از کشمکش دیده نمی شد و می یابد لاقل یکی از ملوانان بعدها پیدا شود که نشد.
دهها نظریه مطرح شد: کشتی توسط یک هشت پا یا هیولایی مورد حمله قرار گرفته بود و تمام سرنشینان آن را ربوده بدون آنکه بخود کشتی صدمه بزند یا آنکه کشتی در کنار حزیره ای اسرار آمیز پهلو گرفته خدمه بر روی جزیره رفته اند و در آنجا نابود شده و یا گردبادهای دریای تمام سرنشینان کشتی را بدریا ریخته.
فرضیه ای دیگر چهل سال بعد در مجله استراند مطرح شد. نویسنده مقاله هواردلین فولد مدعی شد که یکی از همکارانش به نام ابل فوسدایک که شخص تحصیلکرده و دنیا دیده ای بود برای او مطالبی در اینباره نوشته. نامه این شخص حاوی مطالبی بود که نه تنها سرنوشت ملوانان بلکه شکستگی روی عرشه کشتی را نیز مشخص می کرد.
فوسدایک مدعی شده بود که او مسافر کشتی و تنها بازمانده واقعه غم انگیزی است که بر روی آن به وقوع پیوسته او دوست نزدیک ناخدا بود و به دلایلی می بایست با شتاب از امریکا بگریزد.
ناخدا او را در کشتی خود بدون گذرنامه جا می دهد. در طول سفر ناخدا از نجار کشتی می خواهد که برای دختر او سکویی کوچک بر روی دماغه کشتی بسازد پایه های این سکو در همان محلی که بریدگیها دیده شده بود نصب شد. یک روز بین ناخدا و معونش گفتگویی در می گیرد که با لباس می شود به خوبی شنا کرد یا نه؟
برای اثبات این نظریه ناخدا به آب می پرد و شروع به شنا در اطراف کشتی می کند دو نفر دیگر هم به او ملحق می شوند بقیه بر روی سکوی کوچک جمع می شوند سکو زیر فشار وزن آنها می شکند و همه آنها بدریا میریزند در آنحال کوسه ها به آنها حمله ور می شوند تنها فوسدایک زنده می ماند و در حالیکه کشتی از او دور می شده به تخته پاروها می چسبد. روزهای مدید او در دریا سرگردان می ماند تا سر انجام نیمه جان به ساحل شمال شرقی افریقا می رسد. یادداشتهای فوسد یک قصه ظریفی را بیان می کرد اما روشن نمی ساخت چگونه کشتی 400 مایل بدون آنکه کسی آن را هدایت کند پیش رفته. علاوه بر آن این داستان در بعضی نقاط نقایصی دارد که از مردی تحصیلکرده چون فوسدایک ارتکاب آنها بعید بوده. او می گوید کشتی 600 تن وزن- وزن کشتی در اصل 3/1 این مقدار بوده داشته است.
همچنین او گفته که ملاحان کشتی انگلیسی بودند در حالیکه بیشتر آنها هلندی بودند و علاوه بر آن شنا به دور کشتی که چند گره دریای سرعت داشته ناممکن بوده است. بعد از صد سال هنوز پاسخ روشنی برای معمای کشتی متروکی که در دریاه ها سرگردان بوده پیدا نشده است.

نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:45 توسط sepehr| |

نزدیک به 200 سال نسلهای متوالی از مردان در گروههای چند نفری یا به تنهایی در جزیره متروک و کوچک نوا اسکونیا به کندن چاه و حفر تونل برای پیدا کردن گنجی کلان مشغول شده بودند.
نزدیک به 1/5 میلیون پوند برای یافتن این گنج خرج شد دریا یابندگان گنج در جزیره (( اوک ایلند )) را به سختی و مکرر مجازات می کرد. چاه از میله عمیقی همراه با یکردیف تونلهای جانبی تشکیل شده بود که گاه و بیگاه از آب دریا پر می شد دسته دسته مردان امیدوار در این راه خسته شده و از کار افتادند غرق شدند یا دست از کار شیدند.
تا به امروز آنچه از درون چاه پیدا شده عبارتند از سه رشته زنجیر از جنس طلا و ( بعضی می گویند از جنس مس روایات دوگانه است) تکه پوستی که بر روی آن حروف I و V نوشته شده و سنگی با حروف رمزی حک شده که در ارتفاع 27 متری چاه یافت شده است بعضی از مردم خوشباور آن را چنین ترجمه کرده اند سه متر پایینتر 2 میلیون پول پنهان شده است.
جستجو برای گنج در 1795 وقتی که پسر جوانی به نام دانیل مک گینس از شهر کوچک چستر بر قایق همراه دو دوستش برای بازی به این جزیره متروک بقاییای دگل کشتی را دیدند که بر ساحل به درختی نکیه داشت.
با یادآوری قصه های محلی درباره گنج و غنائم دزدان دریایی او و دو پسر دیگر شروع به حفاری کردند آنها تیر چوبی را در میان گل چسبناک پیدا کردند و در زیر آن سکوهای ضخیمی از جنس چوب بلوط در ژرفای سه متر و شش متر و نه متر یافتند اما کار سختتر شد و بعدها به دلایل زیاد از جمله عدم موفقیت در کسب کمک از اهالی خرافاتی جزیره مجبور به تعطیل آن در سال 1704 شدند.
در آن سال یکی از اهالی ثروتمند جزیره به نام سیمون لیند نخستین شرکت گنج یابی را تاسیس کرد حفاری اغاز شد اما بزرگترین و اولین مانع در راه حفاری ظاهر شد: آب
حفارها از هشت سکوی چوبی رد شده بودند که سه تا از آنها با بانه های مخصوص کشتی و الیاف نارگیل عایقبندی شده بود سنگی که حروف رمزی بر آن نوشته شده بود در ارتفاع 27 متری پیدا شد و یک متر پایین تر آنها به جسم سختی برخورد کردند .لیند یقین داشت که به صندوق گنج رسیده اند اما روز بعد وفتی فهمید که چاه بناگاه تا ارتفاع 17 متری پر از آب شده از ناراحتی رو به مرگ رفت. تخلیه آب هفته ها از طریق سطل و پمپ ادامه پیدا کرد آما اب پایین نمی رفت.
در 1805 لیند و گروهش چاه دیگری به موازات چاه اول حفر کردند و در 33 متری آن را بطرف چاه اول منحرف کردند اما نزدیک بود جان خود را از دست بدهند زیرا بناگاه آب بدرون چاه انها سرازیر شد و آن را تا ارتفاع چاه اول پر کرد. سیمون لیند ثروتمند اکنون ورشکست شده بود بناچار دست از کار کشید.
در 1849 از آن سر پسر بچه ای که نخستین بار حفاری را اغاز کرده بودند یکنفرشان مرده بود اما دو نفر دیگر که اکنون جدود هفتادسال سن داشتند با همکاری گروهی دیگر حفاری را آغاز کردند. برای آن مسجل شده بود که احتمالا با دو یا سه صندوق گنج مواجه خواهند شد.
اما حفاریهای آنها بدنه چاه را سست کرده بود و باعث شد که ته چاه فرو بریزد و به همراه آن صندوقها نیز فرو رفته و محتویات - احتمالی – آنها نیز پراکنده شد.
اما اینبار اعضای گروه فهمیدند که چرا چاه از آب دریا پر می شود.
تونلی دست ساز در عمق 33 متری پیدا شد که دریا را به چاه اصلی متصل می کرد این تونل با دینامیت خراب شد اما چاه همچنان از آب دریا پر می شد بعدها در سال 1942 تونل دیگری در عمق 50 متری کشف شد. ممکن است هنوز تونلهای فرعی دیگری نیز وجود داشته باشد بعد از 200 سال حفاری و مته کاری و تخلیه آب محل چاه اصلی تقریبا گم شده است اما سوال اصلی هنوز بر جاست:
چه کسی چه چیزی را در آنجا پنهان کرده است و برای چه؟

m-01.jpg
تصویری از جزیره گنج اسرار امیز

افسانه های که درباره حفر چاه و پنهان کردن گنج توسط کاپیتان کید بر سر زبانهاست باید نادیده گرفته شود کید دریانوردی ماهر بود اما قادر نبود بر چنین عملیاتی نظارت کند این چاه و تونلها توسط گروهی معدنچی زبده حفر شده بود.
ربرت فورنو نویسنده کتاب اسرار چاه گنج جالبترین نظریه ها را ارائه داده است. با در نظر گرفتن محل چاه و طنابهایی که در 1795 کشف شد می توان نتیجه گرفت که چاه در 1780 در بحبوحه جنگهای استقلال امریکا حفر شده است. در 1758 پادگان انگلیس در نیویورک توسط قوای جرج واشنگتن در محاصره بود. فرماندار منطقه تمام پرداختهای نظامی انگلیس در امریکا را بر عهده داشت و البته نگران حفاظت از آنها هم بود او دستور داد تا پولها در محل امنی پنهان شود. گروهانی که مامور انجام این کار شداز رسته مهندسی هالیفاکس در نوا اسکوتیا بود. فورنو استدلال می کند که تنها گنجی با حجم بسیار بزرگ به حفر چاهی به آن بزرگی احتیاج داشت.
مشکل در اینجاست که هیچ سابقه ای وجود ندارد تا نشان دهد که ارتش انگلستان چنین مبلغ عظیم پول را از دست داده باشد چنین قضیه ای باعث افتضاح بزرگی می شد و عاملین آن را به دادگاه می کشاندند از آنجا که چنین افتضاحی در هیچ جا ثبت نشده پس قضیه بدینصورت است:
چاه خالی است. یعنی زمانی که خطر رفع شد پولها را از چاه بیرون اورده اند.

نوشته شده در چهار شنبه 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 12:41 توسط sepehr| |


Power By: LoxBlog.Com